روز کارگر

21brokz مسعود حسینی:
لباس­ها­یش راکاملپوشیدهبودوهمین­طورکهصبحانهمی­خوردتیترهایروزنامه­ی امروز _یازدهم اردیبهشت_رانگاهمی­انداخت… «براثرانفجاریکبمبدر … 300 نفرکشتهوزخمیشدند» کمینگرانبهنظرمی­رسید،ماشین­اشتعمیرگاهبودواز صبحِ زود همبهشدتباران می­بارید… «برخوردِ شدید پلیس با کارگران اعتصابیِ….» آرنج­اشبهلبه­یمیزبرخوردکردواستکانچاییرویپیراهن­اشریخت… «تورم 35 درصدی در راه است»

کمکمداشتدیراشمی­شد …

«سارقینمسلحپسازسرقتازمحلگریختند»

سراغکمدلباس­هایشرفتتاپیراهنمناسبپیداکند…

«تهدیدبهاستفادهازبمباتمدرمقابل …»

هیچکدامازپیراهن­هایشاطوکشیده ، نبود…

«پسریپدرشرادروانحمامخفهکرد»

باعجلهبهاطوکردنیکیازپیراهن­هامشغولشد…

«شایعه­یبمب­گذاریدرورزشگاهباعثلغوِبازیدوتیموشد»

حسابیدست­پاچهبود….

«کارگران کارخانه ی….. شش ماه است که حقوق نگرفته اند»

تلفنزنگزد. وقتیبهسمتتلفنمی­رفت،جیبشلوارشبهمیزاطوگیرکردوکنارجیب­اششکافتهشد.

«مردمیکهدرراهپله­هایدادگستری­هاسرگردانند» از پاسخ دادن به تلفن منصرف شد…. «رضایت دولت از روند خصوصی سازی در بخش حامل­های انرژی»

حالابایدفکریهم برای شلوارِ شکافته شدهمی­کرد…

«دوشروردربهدارمجازاتآویختهشدند»

ازآنجاکهشلوارمناسبدیگرینداشتبهدوختودوزشلوارشمشغولشد…

«محکومیتمجددبهخاطرنقضحقوقبشر»

موبایل­اشزنگمی­زند،بهاوخبرمی­دهندکهکارگرهای کارخانهاعتصابکرده­اند و اوضاع خیلی خراب است…

پیراهن­اش را با همان لکه­ی بزرگ چای ، و شلوار را اطو نکرده پوشید و کیف­اش را زیر بغل زد و با عجله رفت…

بیان دیدگاه